سه روز پیاده روی توی دشت و جنگل .ناهار روز آخر هم رو به دریا
خلخال اسالم
این بار با فرزندان ارشدم ،با همراهی علی و شیما
حدود ده سال پیش یک بار دیگه این مسیر رو با بسیاری از شما که این صفحه را می خونین طی کرده بودیم
این بار 14 نفر بودیم.بچه ها خیلی سرحال و باشعور بودن توی سفر.یه بار دیگه احترامم بهشون بیشتر شد.به ویژه روز دوم که تماما در بارونی مثل دم اسب راه رفتیم وکمی هم گم شدیم، کسی غر نزد که هیچ،همه با خوشرویی تمام بار برمی داشتن و گاهی آوازی می خوندن.این بچه های عمیق عزیز،هر بار باعث تعجب ام می شن.تا کی می شه بهشون همین قدرو حتی بیشتر ببالم؟
جاتون خالی بود.شیدای پا شکسته،لاله ی خندان و آواز خوان،بهمن کودک و سرحال،سارای عاشق،گلناز و ایمان نامزد،نیکی سورمه ای سر به زیر کفش به آب...سید،علیرضا،حسام،هژیر،افراوساناز و سمیه و فرزانه ی غایب،و مالک عزیز
کنارم بودین این سه روز
خلخال اسالم
این بار با فرزندان ارشدم ،با همراهی علی و شیما
حدود ده سال پیش یک بار دیگه این مسیر رو با بسیاری از شما که این صفحه را می خونین طی کرده بودیم
این بار 14 نفر بودیم.بچه ها خیلی سرحال و باشعور بودن توی سفر.یه بار دیگه احترامم بهشون بیشتر شد.به ویژه روز دوم که تماما در بارونی مثل دم اسب راه رفتیم وکمی هم گم شدیم، کسی غر نزد که هیچ،همه با خوشرویی تمام بار برمی داشتن و گاهی آوازی می خوندن.این بچه های عمیق عزیز،هر بار باعث تعجب ام می شن.تا کی می شه بهشون همین قدرو حتی بیشتر ببالم؟
جاتون خالی بود.شیدای پا شکسته،لاله ی خندان و آواز خوان،بهمن کودک و سرحال،سارای عاشق،گلناز و ایمان نامزد،نیکی سورمه ای سر به زیر کفش به آب...سید،علیرضا،حسام،هژیر،افراوساناز و سمیه و فرزانه ی غایب،و مالک عزیز
کنارم بودین این سه روز