Friday, June 16, 2006

شادی

رفتم کنسرت سودابه سالم
مدت ها بود که این قدر حظ/حض نکرده بودم.چقدر این زن می دونه که داره چی کار می کنه و چقدر می تونه.60 بچه زیر 10 سال با چه زیبایی و چه هماهنگی ای یک ساعت و نیم روی صحنه ساز زدن
م عزیز،البته که هر دوی ما می دونیم که نیاز اول و دوم و سوم ما شادی است.شادی و رنگ،این دو چیزی که از ما قهر کرده اند

7 comments:

Anonymous said...

This concert had a great effect on all of us ,although in different ways.

Yasi and Nyusha ye azeez, one day you will find the " esme azam"!

Yes, Yasi jan, we all need happiness, a deep meaningful rich happiness...

Love- Minoo

یاسمن said...

ممنون از هر دوتون
"اسم اعظم"!!
خوب ام نیوشای عزیز،و نظرت رو با دقت خوندم

Anonymous said...

من کلام آخرین را
بر زبان جاری کردم
همچون خون بی منطق قربانی
بر مذبح
یا همچون خون سیاوش
(خون هر روزِ آفتابی که هنوز برنیامده است
که هنوز دیری به طلوعش مانده است
یا که هنوز برنیاید.)
همچون تعهدی جوشان
کلام آخرین را
بر زبان
جاری کردم
وایستادم
تا طنینش
با باد
پرت افتاده ترین قلعه ی خاک را
بگشاید.



اسم اعظم
(آن چنان
که حافظ گفت)
و کلام آخر
( آن چنان
که من می گویم).
همچون واپسین نفس بره ای معصوم
بر سنگ بی عطوفت قربانگاه جاری شد

و بوی خون
بی قرار
در باد
گذشت.

شاملو

Anonymous said...

Tell you when I see you. Nice poem.

یاسمن said...

کی بگه؟من یا پیام؟

Anonymous said...

فکر کنم مينو منظورش اين بوده که وقتی نيوشا رو ديد بهش ميگه! پس نه تو منظورش بودی نه من! پ


پ.ن. اگه اِم همون مينو ميشه، کلی ارادت ت ت ت ت ت ت ت ت ت ت ت ت ! :) پ

Anonymous said...

As he said,I will tell you when I see you both, N and Y. Now bacheha, check out these sites

http://www.sfcb.org/

http://www.trumalia.com/

Yasi, I have lost your e-mail again. Could you please send me a mail? Get mine from Nyusha or Niki, please. Thanks. To you too Payam.

Minoo