این بار کمی متفاوت با همیشه
خودم رو مجبور کردم که در لجن درون بمانم و بوی اون رو حس و ریشه یابی کنم...این دست کم برای من خلاف عادات خانوادگی است.از وقتی که به خاطر می یارم،ما همیشه سعی کردیم شرایط رو رفع و رجوع کنیم..وقتی فشار زیادی ناشی از ضعف شخصیتی پیش می یومده،من که فرار می کردم،به هر وسیله ای،توجیه،تمرکز بر روی موضوع دیگه ای،و راه های زیاد دیگه ای که به ذهن ام می رسیده...این بار اما،چندین روز غم رو با تمام وجود پذیرا شدم
سخت بود...خیلی فرساینده،و لازم
یه لحظه هایی پاره شدن بندهایی رو در درونم حس کردم
حس می کنم چیزی رو کشف کردم که سال ها بود شیره ی جانم رو می مکید و با خودش می برد و من کاری از دستم بر نمی یومد
نمی دونم که باز هم قادر خواهم بود این طور وحشیانه توی چشمای ضعف نگاه کنم یا نه
1 comment:
dutham..
chi shode boodi?
hala vali behtari?
midooni ke man daram miaam ke bebinamet?
shalik.
Post a Comment