Monday, July 23, 2007

غروب

از حق نمی شه گذشت
دم دمای غروب تنهایی سختی داره...وقتی که روی یه تخت دراز کشیده باشی

Sunday, July 22, 2007

تصویر سازی

دیروز در کلاس یه تمرین تصویر سازی ذهنی انجام دادیم که ایده اش از تمرین های کتاب لئوناردو سرزد و من ادامه اش دادم..چشم ها رو بستند و قرار شد برن کنار ساحل و همه صداها رو بشنون،همه بوها،لمس شن های نرم زیر پا،گوش ماهی...5 دقیقه ای هیچ چیزی اضافه نکردم،قرار شد در تصویرشون پیش برن
بعد از 5 دقیقه گفتم یکی از بهترین هاتون داره با دوچرخه از دور می یاد،تصویر رو امتداد بدین..10 دقیقه بعد که به آرامی پیشنهاد کردم چشماتونو باز کنین.کمتر کسی مایل بود ازین سفر برگرده.وقتی بالاخره برگشتن،همه چیز تغییر کرده بود.انگار روی پوستشون رطوبت نشسته بود.گفتم بنویسین..مدادها رو گذاشتن روی کاغذ و تقریبا تا پایان کلاس دیگه برنداشتن
این تمرین به تقویت تصویر سازی کمک می کنه و در ضمن تجربه خیلی زیبایی یه.توصیه می شه که شب ها قبل از خواب یا صبح ها،بعد از بیدار شدن توی رختخواب انجامش بدیم.تجربه اش کنین

Saturday, July 21, 2007

راز

در توان طبیعت نیست که لئوناردوی دیگری بیافریند
این جمله شاید اولین جمله تکان دهنده این کتاب اه،و بعد از اون،دائما تکون می خورم.این دو روز گمانم 6 ریشتری لرزیده ام
دوست دارم هفت اصل یا هفت راز داوینچی رو اینجا بنویسم
کنجکاوی:کنجکاوی سیر نشدنی در برخورد با زندگی و تلاش بی امان برای یادگیری مستمر
تجربه اندوزی:تعهد و آزمودن دانش از طریق تجربه،مداومت و میل به درس گرفتن از اشتباهات
تقویت حواس:پالایش پیوسته حواس و به خصوص حس بینایی به منظور جان بخشیدن به تجربه ها
توجه به ناشناخته ها:توجه به رو به روشدن با ابهامات،پیچیدگی ها و تردیدها
نگرش مجموعه ای:تعادل علم و هنر،منطق و تصور
توجه به جسم :پرورش زیبایی،وقار،مهارت،آمادگی جسمانی و حالت
تفکر مرتبط:توجه به ارتباط متقابل میان همه اشیا و پدیده ها

Friday, July 20, 2007

داوینچی

کاش هزار تا دست و پا و مغز و جون داشتم.اون وقت با یکی اش سعی می کردم تاثیر گذار های عمرمو معرفی کنم.شاید به درد کس دیگه ای هم بخوره
الان دارم کتابی می خونم به اسم "چگونه می توانیم مانند لئوناردو داوینچی فکر کنیم؟" .می خونم البته واژه برازنده ای برای این کار نیست.دارم کتابو به خودم تزریق می کنم.هر لحظه جریانشو زیر پوستم حس می کنم.اگه الان هم متوقف شدم،برای این بود که نفس ام از کشف یک جمله کتاب بند اومد
عصر براتون گوشه هایی ازش خواهم نوشت،امیدوارم

Thursday, July 19, 2007

به چه کارهایی مشغولم؟

جمع بندی می کنم و می رم جلو.درس هایی که پارسال داده ام،وپیارسال،عکس،فیلم،خلاصه...به قول شهرزاد خارجی شده ام
درس می دم.درس شیرینی که عصاره تجربه سه ساله کارگاهم اه،به اسم طراحی و تولید پروژه های کوچک در آمد زا در مدرسه!اسم باشکوهی داره.نه؟ولی رسمش بهتر از اسمش اه.خیلی خوشحالم که بچه ها درگیراندیشه طراحی شده ان..و به طور بی شرمانه ای خوشحالم که از این اندیشه دیگه رهایی نخواهند داشت
درس سال بعد رو جمع و جور می کنم.هنوز خیلی عقب ام
معاشرت می کنم.دور و برم پر شده از خارجی.از خواهر و دوست و آشنا.باز تابستون شده.همه برگشته ان تا گرمای دلچسب وطن رو از دست ندن
کتاب می خونم،می شورم،جارو می کنم،گاهی فیلم می بینم،ساز می زنم،می خندم،دعا می کنم،بغض می کنم،عروسی می رم،ادامه می دم...ادامه دارد

Saturday, July 14, 2007

اعلام حضور

دلم براتون تنگ شده.امکاناتم نابود شده.حرف ها دارم

Sunday, July 01, 2007

تولدت مبارک

سه روز بود که چشمم به این صفحه روشن نشده بود.گمان کردم بلاگر هم فیلتر شد،اما می بینم هنوز این اتفاق نیافتاده...هر چند عادت کرده ایم که به سادگی از دلخوشی های کوچکمون صرف نظر کنیم و دم نزنیم...چه اهمیتی داره؟بلاگر هم بسته بشه
ولی اهمیت داره.باور کن یاسی.تو داری از همه چیز کوتاه می آیی.از سیاست،اجتماع،مناسبات اقتصادی،از روزمره های کوچیکت
بگذریم
یاکریم کوچولو ها دیروز به دنیا اومدن.این پرنده های تنبل چقدر اسم دارن.پاختر،یا کریم،کفتر،موسی...کوچولوها با خودشون هیجان زیادی همراه آورده ان.ولی همچنان نگرانی حمله گربه وجود داره.برای این زن و جوجه هاش دعا کنین