Thursday, June 17, 2010

ای وای من

در تلاشم جلسه های کلاس ها را بازخوانی و بازنویسی کنم
به چیزهایی بر می خورم در این بین.متن ها ،دست نوشته های خودم و بچه ها...فیلم ها و صداها...چه قریب و در عین حال چه غریب اند

هر سال جلسه ی جنجال بر انگیزی داشتیم که به مفهوم ایران می گذشت.
امسال قصد دارم در دبیرستان تازه تاسیس ای کلاس داشته باشم
به آرشیو مراجعه کردم .یادم بود که یکی دوتا ازاین جلسات ایران را صدا برداری کرده ام

امروز گوش دادم ( در حال گوش دادن ام ) . به خود عجیب ای بر می خورم، در بعضی جاها به خود بسیار عجیب و نامربوطی حتی .و از انصاف دور نباشم گاهی هم با خود خوب و مسلطی مواجه می شم

اما حقیقت این اه که ترسناکم در این جلساتی که دارم گوش می دهم . جا به جا در حرف زدنم رگه هایی از تعصب و پافشاری می بینم که تصور می کردم وجود ندارد
در بعضی عباراتم اشتباهات آماری وجود دارد ،وگزاره هایی که مدت هاست چندان به نظرم درست نمی آیند را با بی حس تردید بیان می کنم
جلسه بحث آزاد است اما با ناباوری می بینم که بیش از بچه ها پر حرفی کرده ام

نمی دونم آیا تجربه ی مشابه چنین بدی داشته اید یا نه؟ این نوع مواجهه با خود همیشه همین قدر وحشتناک و هراس انگیزمی تواند باشد؟یا اولین مواجهه ها این طور بی رحم اند؟

تصور کنید که من فکر می کردم یکی از بهترین سخنوری های زندگی ام را در این جلسه داشتم ! چه ابله است یاسی



2 comments:

هنگامه said...

یاسی جون، کاش همهٔ معلم‌های دنیا مثل تو بودن، حتا اگه ۱۰% شون هم مثل تو بودن خیلی‌ فرق میکرد.

دلم برات تنگ شده

یاسمن said...

معلم های دنیا باید آدم های حسابی ای باشن
تصویر ما بیچاره ها از معلم خیلی وحشتناکه

بچه های دهه ی شصت ایران

این طور نیست؟

با این حال ممنونم از روحیه ات
این روزها فکر می کنم به پشتیبانی احتیاج دارم