Saturday, September 18, 2010

بی چارگی

کاش من اون قدر قدرت داشتم که می تونستم ذره ای از بغض امشب ام رو بنویسم
این بغض ،تقابل مسئولیت پذیری من با زندگی سهل انگارانه در ایران اه

کاش شما هایی که این جا زندگی می کنین به اندازه ی امشب من رنج نکشین
و شمایی که این جا نیستین هم رنج نکشین

رنج کشیدن یه درماندگی خیلی بدی داره
...

2 comments:

Unknown said...

چی شده دوستم؟ نگران شدم

یاسمن said...

نه هیچی
گذشت

نوشته های وبلاگ یه بخشی اش برای هم حکم رفع بلا داره

:)