دل تنگی بی سابقه ای منو به این جا کشوند . چقدر نیاز داشتم توی یک صفحه بنویسم
حالا که دیگه حتی نمی دونم چطورم ، یه احوالی از خودم بپرسم و دست نوازشی
دیروز فرزانه صفحه ی پرنده ها رو راه انداخت و پرنده هایی با شکل ها و رنگ ها ی متنوع سرازیر شدن به زندگی مون . نمی تونم از این حس تازه یاد نکنم
دارم می رم که برای اولین بار بچه های "رها " رو ببینم . آیا بخشی از زندگی ام خواهند شد؟
حالا که دیگه حتی نمی دونم چطورم ، یه احوالی از خودم بپرسم و دست نوازشی
دیروز فرزانه صفحه ی پرنده ها رو راه انداخت و پرنده هایی با شکل ها و رنگ ها ی متنوع سرازیر شدن به زندگی مون . نمی تونم از این حس تازه یاد نکنم
دارم می رم که برای اولین بار بچه های "رها " رو ببینم . آیا بخشی از زندگی ام خواهند شد؟
4 comments:
من را هم امروز دلتنگی به اینجا کشوند و ذوق زده شدم از این پستهای نخونده، نمیدونستم که اینجا هنوز هم مینویسی.. کاش هر روز مینوشتی، کاش هر روز مینوشتیم... کاش این نیاز به نوشتن و خوندن را دست کم نمیگرفتیم
اینجا از کی پرده برداری شده؟ یهو شگفت شده شدم!!ا
از دیروز
من هم
Post a Comment