Thursday, August 26, 2010

بم / چهار

چی درس بدهیم؟
که آن قدر محتوا و شیوه ی اجرای اون هیجانی نباشد که بچه ها در سال های بعد با تکنیک های عمیق تر به شوق نیایند؟

در آموزش های خلاق بسیاری از ما آموزگاران دچار هیجان می شویم و دست به حرکات نمایشی می زنیم
در طول چند ماه آن چه در چنته داریم بیرون می ریزیم و هر روز بچه ها را هیجان زده می کنیم

کلا بیشتر به هیجان زده گی می پردازیم و از عمق دور می شیم

نتیجه ی این شیوه پیشاپیش برای من روشن اه . بچه ها در همان دوره ی کوتاه به شدت با ما همراه می شوند ولی در سال های بعد آموزش ما یا آموزگاران دیگرشان برایشان به شدت ملال آور می شود

مدام اعلام بی حوصلگی می کنند و کم کم بچه و آموزگار دچار استیصال می شوند

در طراحی درس ها باید مراقب باشم

به علاقه و اشتیاق بچه ها توجه کنم
همواره به گذشته و آینده ی چیزی که آموزش می دهم نگاه کنم
در جریان کار آموزگاران دیگر بچه ها قرار بگیرم و سعی کنیم همسو شویم و از تکرار غیر ضروری پرهیز کنیم
دورنما داشته باشم اما فراموش نکنم که در رسیدن به این دورنما نقش خود بچه ها نقش بسیار بزرگی است
از بچه ها یاد بگیرم
از بچه ها یاد بگیرم
از بچه ها یاد بگیرم





2 comments:

Unknown said...

یاسی چه جوری میشه بدون اینکه بنویسم با هم مفصل حرف بزنیم؟ دلم صداتو می خواد و فکر کردن و نقد جدی نوشته هاتو و شب فرغتی
کی باشه که بنشینیم و گیسو بگشاییم؟

safzav said...

آره آره یاسمن
خیلی موافقم
با این بحث هیجان و عمق
اینکه برای مایی که همه ش کارهای کوتاه مدت می کنیم هیجان و جذب فوری مهمه
اما وقتی میری سراغ عمق، یک وقت ها مقادیری از هیجان رو و عریان قضیه کم میشه
این هیجان خیلی بطئی میشه و بچه‌ها باید صبر داشته باشن تا به کار بچسبن
من تو این تابستون این رو تجربه کردم
جلسه های اول خیلی سخت بود
چون من میخواستم به نظ رخودم اصولی پیش برم. روش ها هم بد نبود، ولی خب خیلی هم هیجان انگیز نبود
ولی در طول زمان من دیدم چسبیدن بچه ها به کلاسم رو