با دوست از تهران می ریم به سمت اصفهان.دوست از مالزی برگشته و گل می گیم و گل می شنویم..به خیال خودمون سحرخیزیم که 6 از تهران راه افتاده ایم.بارون نم نمی می زنه ...همه چیز نازه.بعد از عوارضی آهنگهای عالی،بارون و آواز و خاطره به اوج خودش می رسه!گرسنه ایم.یک سره به خودمون وعده رستوران مهتاب و صبحانه مشتی می دیم.بالاخره به مهتاب می رسیم
املت سفارش می دیم و می شینیم به سه تار زدن..بارون شدیدتر می شه.املت تموم شده .برمی گردیم به سمت ماشین .توی پارکینگ به دوست می گم:راستی!سازدهنی جدید دارم.ذوق می کنه.ساز از توی کیف در می یاد و شروع می کنیم به ساز دهنی زدن.مدتی می گذره تا کوتاه می اییم و از پارکینگ دل می کنیم.سی دی رو عوض می کنم،به گوگوش قدیمی"غایب همیشه حاضر"که می یاد دیگه بال در می یاریم.هر دو با صدای بلند داریم می خونیم که یه دفعه تابلوی "تهران 45 کیلومتر "صدا رو توی گلومون خشک می کنه!ما احمقا داریم با دور تند بر می گردیم
7 comments:
به اون دوست از سفر برگشته کلی سلام برسون! پ
یعنی خود خودت بودها
عالی
صد در صد ایلیش
ایلیش در اوج
...
از اون حماقتهایی که فقط با کسی مثل تو کیف میده
و تبدیل میشه به
یکی از نابترین لحظه های مشترک با هم بودن
نمی دونی چقدر خندیدیم
خیلی خوبه که حضور یه نفر می تونه از یه حماقت به این اعصاب خورد کنی یه خاطره ی ناب بسازه. حماقتی که اگه آدم تنهایی تجربه اش کنه باید تا یه مدت کفاره بده.
به این میگن یک حماقت
موسیقی متن :یاس و دوستش
بازیگران به ترتیب :جاده تهران اصفهان
رستوران مهتاب
ساز دهنی
گوگوش(سوت 2 زاری ها)
و یاسی و دوست
ایلیش
کوشی پس !؟
vaaaaaaaaaaaaaaaaaai shahkar bood!
Post a Comment