کمتر می نویسم،چون باز حریم جدیدم رو انتخاب نکرده ام
یه جور تعهد نگفته به این که مطلبی که می نویسم درست باشه،کمتر کسی رو غمگین و نگران کنه،حس واقعی ام باشه،و همه ازش سر در بیارن
مسلمه که بهشون وفادار نبوده ام،اما خیلی سعی زیادی می کنم و این کلافه ام می کنه.تلاش بعدی ام اینه که کمی رها بشم
یک
چند روز گذشته اصفهان بودم.شهر زیبای دوست داشتنی ام که با بارش گاه به گاه بارون زیباتر و خوش بو تر هم شده بود،پر از گشت های امنیتی و حزب الله بود.شاید اگه بگم سر هر پل ماشینی برای مبارزه با فساد و بدحجابی کمین کرده بود،اغراق نکرده ام
برای استراحت و غلت زدن در خانواده رفته بودم و اعتراف می کنم که شب ها با حسی به سنگینی سرب سرم رو روی بالش می گذاشتم..الحق که کارشونو خوب انجام می دن و همه جا به بوی لجن شون آغشته شده..هربار خواستیم در یک صحبت دوستانه یا خانوادگی کمی در این باره صحبت کنیم،چیزی به سختی گلومو فشار می داد...می خواهم بمونم.برام دعا کنین که راه نفس ام بسته نشه
دو
پریروز علی عبدی زنگ زد که یاسی،برنامه نریم؟گفتم استقبال می کنم.قرار شد من سرپرست بشم،اون ته پرست،یا برعکس.من بشم جلو دار و اون عقب دار...شکر که مموتی هست و با فتوشاپ یه گروه برامون دست و پا می کنه
سه
بچه ها با هزار رشته نامرئی هر روز بیشتر به این محیط می بندنم.نمی دونم،شاید یه روز بترکم..امروز یه دفتر بهم دادن که پر از نوشته بود،پر از آدم،و حس..از احساساتشون در مورد کلاس هنر نوشته بودن و از رابطه ای که باهام برقرار کرده بودن..مدیونشونم
چهار
اگه همه چیز خوب پیش بره،همراه یک دوست بسیار نازنین و یک اکوتور ناآشنا،پنج شنبه راهی ارمنستان می شیم
5 comments:
do gozine akhar bad form hasodi bar angiz bod
behet hezr ta khosh begzre
payam aziz(ba takhir) merc , man email et ra vali nagreftam vali chon be internet ham dast resi nadaram inghadr dir javab dadam , baz ham mamnon
دوستم
دیر برگشتی
اما خیلی دستت پر بودها
!!!
خیلی خوب بود گزیده بهترین ها و بدترین هات
...
خوش بگذره سفرت هم
اول: :-((
دوم: :-))
سوم: :-))
چهارم: :-))
پ.ن. به فرزانه: خواهش عزیز
safar khosh yasi e aziz, aks bezar to blog, az madrese, delam barashoon ye zare shode
خوش بگذره یه عالم.
اونجا خبری از گشت و مشت نیست.
راه نفس را باز کن تا نفس به ازادی
خو بگیره.
Post a Comment