شهریور برای مدرسه ها مثل اسفند برای اداره ها و شرکت ها می مونه.همه کارها به هم گوریده
گوریدن یک مصدر دوست داشتنی اصفونی یه.همه می دون،به طبع منم به همین ترتیب
طرح درس هام بسیار ناقص اه.سال تحصیلی جدید دو تا کلاس هنر اول دبیرستان و دو تا دوم دارم.و به احتمال زیاد همچنان انجمن موسیقی راهنمایی
دیوارهای مدرسه رنگ شده و با بچه ها داریم سعی می کنیم بورد و تابلو بسازیم.ماجرا لب مرزی یه.به محض این که مکث کوتاهی می کنیم،فورا تصمیم جدیدی گرفته می شه.اینه که حتی زیادم نمی شه وقفه ایجاد کرد...اما در کل روزگار بدی نیست
امروز اول دبیرستانی ها به شکل مضحکی معارفه شدن، درست هم زمان با اینکه من و یک خانوم معمار وسط حیاط داشتیم سر طراحی یک آبنمای بسیار زشت بحث می کردیم و تلاش می کردیم به معمار آبنما بفهمونیم که چه گندی داره می زنه
در مجموع اوضاع بحرانی یه.هر لحظه ممکنه که همه به جون هم بیافتیم.اما تا پیش از اون که کار به جاهای باریک بکشه،از شرایط راضی ام
1 comment:
che masdare bA hAli, man hich vaght nashnide budam....
Post a Comment