Tuesday, October 16, 2007

مجسمه

در مجسمه ها سیر می کنیم...امروز تعداد خیلی زیادی عکس مجسمه برده بودم سر کلاس و گپ می زدیم.راجع به معیارهای زیبایی صحبت کردیم.توی یکی از کلاس ها به این نتیجه رسیدیم که در طول تاریخ معیارهای زیبایی زنان چقدر تغییر کرده در حالی که درمورد مردها کمابیش این طور نیست

یک:خوشحالم که بیشتر از توضیحات تاریخی،از روی تصویر خود مجسمه ها بحث می کنیم . بچه ها منتقدان کوچک بسیار خوبی ان وخودشون به خوبی حلاجی می کنن
دو:راضی ام که پیش از اون که عکس مجسمه ها رو ببینیم،دو جلسه ی خام با گل و گچ کار کردیم،بدون مدل،و بدون محدودیت...انگارحالا عکس ها روبا اشتیاق و دقت بیشتری می بینن و خودشونو هم درد و هم کیش حس می کنن
سه:ناراضی ام که سوادم کم اه . جهل مثل چاه ویل می مونه و عمر هم که برف و افتاب تموز
چهار:وقتی سر کلاس ایم،زندگی مثل یه رودخونه شاد و پرخروش در جریان اه

7 comments:

Golnaz said...

Yasi, ye negahi be in filme bokon. fekr konam barat jaleb bashe.
http://thoughts.blogfa.com/post-218.aspx

آق بهمن said...

من حرفم رو پس میگیرم. ای میل میخواد
در مورد جهل هم نگو که وضع کلا بد خرابه

Laleh said...

من همیشه دچار احساس بی سوادی محضم!!! و همیشه عمیقا شرمنده ام از بی سوادیم!!

راستی خیلی کار باحالی کردی که اول مجسمه بازی کردین و بعد عکسا رو نیگا کردین...

Unknown said...

ba'd az een post faghat hessam eene, ie kalameh:
Jigareto beram, mo'alem!

Unknown said...

سلام
من هيچ حرفي ندارم بزنم فقط ديديم پشت هم خوندن اسم گلناز و بهمن و لولووالي خوشحالم كرد خواستم منم باشمم
مرسي كه مي نويسي كه من هم تو رو گاهي بخونم و دلم پربكشه هم بفهمم گلناز دو ماه ديگه مياد هزارتا فشفشه تو دلم روشن شه هم از تجسم يه لولوي شرمنده با چشم هاي براق خنده ام بگيره هم ياد بهمن بيفتم ودلم تنگ شه

یاسمن said...

چه خوب كه هستين...چه خوب

آق بهمن said...

شیدا
دیروز یادت بودم
به خدا