Friday, December 07, 2007

مرنجاب


روی رمل ها شناوریم.چند نفری به بالاهای تپه رسیده اند و بقیه اون میان دست و پا می زنن
من:آهای ی ی ی ی ی ی ...می شنوین؟بیایین پپایین داره غروب می شه.به دریاچه نمک نمی رسیم
همه:---همهمه و پیش به سمت بالا
من:(زبون کوچیک و ببینین)نامردا می شنوین چی می گم؟؟؟؟؟؟
همه:(با خنده و فریاد)نه نمی شنویییییییییییم
من:پس بی وجدانا اااااچطوره دست کم دو دقیقه سکوت کنیم؟؟

دو دقیقه سکوت.دو دقیقه،پس از ده ساعت سر و صدا
تپه های شنی.تا چشم ها اجازه بده،تپه و آسمون

چه سنگین،با ابهت و زیباست این سکوت
چه سنگین،با ابهت،و زیبا
سنگین
با ابهت
زیبا

7 comments:

Anonymous said...

:)

آق بهمن said...

شب، سکوت، کویر هم همراهتون بود؟
من واقعا برای اولین بار این موسیقی رو تو کویر شنیدم و چقدر جواب می داد

Unknown said...

vai yaasi,
khosh be saadatetoon, man hanooz kavir nadidam, hasoodim shod badjoor

raha said...

سلام
یاسی قبول کن که اون رمل ها ادم را
دیگه رها نمیکنه.بهشون حق بده.
تازه من بیچاره با دو تا بچه فینقیل و یه راهنما رفتم مرنجاب .مردم.چون مجبور بودم خودم تنها سر و صدا کنم.
ولی شبش محشره.
خوش باشی.

Unknown said...

dishab taa sobh khaabeto mididam...

Unknown said...

yAsi cherA man ashkam sarAzir shod e pas?........

یاسمن said...

منم همین طور