Wednesday, April 29, 2009

بارون،حیاط،شکوه ،غم

بارون می باره..توی حیاط سرود تازه می خونن.به حلقه نمی پیوندم.گوشه ای نشسته ام.نگاه می کنم و عمیق دلتنگم
دلتنگ جریانی که حیران ازش به بیرون پرت شدم
بهتر می خونن.درک بهتری از موسیقی دارن..کمی آروم می شم
باید چهره هاشون و شورشون رو در درونم ثبت کنم
باید دل بکنم...و جریان درونی تازه ای رو ادامه بدم

No comments: