Saturday, January 23, 2010

امنیت

این روزهای عجیب که از بسیاری جهات غم انگیزند ، حس می کنم "بی کس " نیستم .حضور آدم ها ،آدم های عزیز دلم رو خیلی گرم کرده
سال ها بود چنین حسی نداشتم...پایگاه
در پایگاه امن خودم نشسته ام.وقتی سردم می شه ،ژاکت سبزم رو به تن می کنم..کمی اگه سردتر شد ،ترسی نیست...پولار آبی رو می پوشم

دیشب یک بغل گل یخ و یک کلاه رنگی رنگی به خونه ام اومد.بوی مهربونش تمام امروز بهم یاد آوری می کنه که اصالت با زیبایی یه

گل های نرگس،نقاشی تازه ،گالامپور ها ،کفش های نوک مدادی ،مداد های الحمرا ،کیک ی که در سنگاپور پخته می شه ،بادکنک ها ،پامچال ها ، گیل گمش و گردنبند ،سن سانس ،براتیگان ،فلسفه ی امروزین علوم اجتماعی ،پارچه ی گل ریز مادربزرگی ،پلور کرم ،چشم های عمه مهری ،سنگان،خواب 5 صبح پای کوه ،کیک توت فرنگی ،33 سالگی ،روزی که صدا ها را دیدم ،فیلم های تاریخچه ی پیانو ،ارکستر چوب ها ،لیندای رقصان،امنیت و امنیت و امنیت

شادی و امنیت درونی است.لمس اش می کنم

1 comment:

Farzane said...

نبودم. یه تک پا رفته بودم تا نیمکره جنوبی
میلادتون میس شد.
دلتنگدونیم آخه