Thursday, August 18, 2011

رفیق اعلی

دلم برای اتاقت ، گیتارت با سیم های خاک گرفته اش ، شمع های نیم سوخته ی جا به جای اتاق ، صدای خش دار پر امیدمون ، خنده هامون ،گریه هامون ... صدای خانومی که انگار فقط برای من و تو راخمانینوف می خوند و بعد از رفتنت هیچ وقت آهنگ اش رو پیدا نکردم و نکردی
دلم برای طنین صدای گیلمور و واترزی که با تو شناختم ، نقاشی هایی که با تو کشیدم ، کله ی تراشیده ات و شکوه درونش ، بی تابی ات در دنیایی که برات تنگ بوده همیشه

برای تو ، برای تو ، برای یاسی کنار تو
چقدر تنگ اه رفیق اعلی

دریغ ... که ما بی هیچ تعارفی از کنار هم رفتیم ... رفتیم

No comments: