Tuesday, January 24, 2006

دفتر اول

  1. خیلی خوش حالم که صفحه غیر سفید به این خوبی بهم بخشیدی.
    با امید زیاد و انتظار کم شروع می کنم.

    از خودم زیاد نپرسیده ام که جدا قصد دارم این جا چه بکنم.
    اما این روزها دست کم بهانه اول و دوم و حتی سوم ام برای نوشتن ثبت روزگارم در مدرسه است.
    جایی که این بار از دریچه تازه و شگفت انگیز یک معلم به اون نگاه می کنم.
    من آموزگار تازه کار و بسیار شگفت زده ای هستم و هنوز گذر روزها موفق نشده چیزی از شکوه این فضا رو توی دلم کم کنه.



    می دونین؟
    گاهی عجیب و غریب تنها می تازیم.
    بهتون احتیاج دارم....فراوون.

    نوشته ها به حقیقت ماجرا از نگاه من بسیار نزدیک اه...قصد داستان سرایی ندارم.سوادش را هم.اما نام ها را کمابیش تغییر خواهم داد.

1 comment:

...... said...

هی!هورا!هنوز خیلی حتی بیدار هم نشدم. تو تحتم ام. همین جوری یه سر زدم.امیدوار نبودم. چه خوبه که نوشتی