Wednesday, August 12, 2009

before sunset

یکی از بهترین هام اه
هر از چندی احتیاج دارم در خودم بخزم و اونا به جای من حرف بزنن،به جای من به هم نگاه کنن.تاسفشون برام تاب آوردنی نیست.بی تاب می شم...شونه هام نیست که می لرزه،چیزی خیلی عمیق تر و درونی تر
چرا بچه های 17 ساله ام با زود دیدنشون این فیلم ها رو حیف می کنن؟حیف
آه...عجیب نیست که این قدر حال این پسر و درک می کنم؟مگه هیچ وقت بچه ی 4 ساله داشته ام؟و کسی،که مجبور به تحمل هم بوده باشیم؟
ای وای...ای وای...این ها خود ما ان.خود من،خود تو...همه ی پیرامونمون
چه ظرافتی در ساخت این تصویر هست.بسیار ممنونشم

No comments: