Saturday, May 27, 2006

کارگاه هنر

روزهای امتحان های بچه هاست
مثل مامان ها شده ام.نگران همه ام و این یه کمی مسخره است
ترجیح می دم ندونم که کی چقدر بی سواد اه!وقتی برام تعریف می کنن که بی سوادن،سعی می کنم بذارم برم...حالا می فهمم که چطور ما رو خدا می خواستند!اون چه که باید!نوجوان سرزنده فعال ای که عالم به کلیه علوم معقول و منقول باشه،متهورانه عمل کنه،اما به شدت مقبول و آینده نگر باشه...این توقعات تا ابد توسعه پذیرن و عجیب این اه که مثل یه علف هرز توی روح آدم ریشه می کنن
بهترین ها رو براشون می خواهیم،در حالی که حتی نمی دونیم این بهترین ها در ذهن ما چی ان؟
باری...همراه با دلهره های امتحانی بچه ها دچار دلهره شده ام.تردید های شغلی و شخصی ،که در وجودم تمامی ندارن
اما در دو هفته گذشته،ساعات حضورم در دبیرستان به راه اندازی کارگاه هنر می گذره.کارگاه هنر یک اتاق نسبتا بزرگ تازه تاسیس اه که قراره درش به روی بچه ها باز باشه و هر کسی به تناسب علاقه اش توی این فضا با مواد مختلف محصولات مختلف تولید کنه(و اگه دوست داشت توی فروشگاه مدرسه بفروشه).این کلی ترین تعریف از این محیط بود.امیدوارم چیز خوبی بشه

2 comments:

Anonymous said...

Hi! Just want to say what a nice site. Bye, see you soon.
»

Anonymous said...

Very best site. Keep working. Will return in the near future.
»