Sunday, May 14, 2006

بی دلیل

می خواهی برام بپری؟
یا تو هم مثل من از خستگی بی توضیحی به زمین چسبیدی؟

5 comments:

Anonymous said...

می خوام .لطفا

یاسمن said...

پس کجاو کی می پری؟می خوام پریدنت رو ببینم

Anonymous said...

دستان ِ بسته‌ام آزاد نبود تا هر چشم‌انداز را به جان دربرکشم
هر نغمه و هر چشمه و هر پرنده
هر بَدر ِ کامل و هر پَگاه ِ ديگر
هر قلّه و هر درخت و هر انسان ِ ديگر را.

رخصت ِ زيستن را دست‌بسته دهان‌بسته گذشتم دست و دهان بسته
گذشتيم
...

شاملو

الى said...

يادت رفته؟
دفعه‌ى پيش که پريديم با هم بوديم،يکى و دو تا هم نبوديم،يه گلّه بوديم،که اوج گرفتيم،خنکاى لذتبخشى خورد به صورتمون ،چشمامون رو باز کرديم ،باور نمى کرديم اينقدر بالاييم…
گمونم گشنه شديم که برگشتيم پايين ،پى غذا…

یاسمن said...

الی،یادت اه من چه طوری گریه می کردم؟