Saturday, March 04, 2006

رضایت

دلم برای نوشتن تنگ شده.چه خوب بود اگه این ها به دست خط من بود."م" های کشیده و حروف بی نقطه.دست خط نا خوانا
مرتب به بحران شغلی می رسم.به خصوص در دبیرستان
من این جا چه کاره ام؟
اومدم که چه بکنم؟صرفا کار؟
دلم می خواد راه هنر رو پیش بگیرم.هنر و آموزش.الان نه از هنر چیزی حالیمه و نه از آموزش
فکر می کنم برم ادامه تحصیل بدم.اما تحصیل که تمامی نداره.در ضمن،برای معلمی محیط تجربه، آدم و به نیازهاش واقف می کنه
چرا راضی و قانع نمی شیم؟
اصلا راضی و قانع یعنی خوب؟

1 comment:

Anonymous said...

تا کی غم آن خورم که دارم يا نه؛
وين عمر به خوشدلی گذارم يا نه

پرکن قدح باده، که معلومم نيست
کاين دم که فرو برم برآرم يا نه.

خیام