روزهای پر تلاطم ای رو می گذرونم.لزوما بد نیست...یه جور بازبینی شغلی
کی هستم؟می خوام این جا چه بکنم؟وجودشو دارم،یا به بدن سازی احتیاج هست؟؟؟
از این دسته سوال ها
امروز رفتم مدرسه.یک ساعتی با مدیر حرف زدم و احترامم بهش بیشتر شد.قابلیت های فراوونی داره،یه کمی برای بچه ها حس امنیت کردم
حدود 11 تا 8 نمایشگاه کتاب بودم.واقعا خوش گذشت،به ویژه در غرفه کودک،که تنها غرفه ای بود که به جرات می تونم بگم بسیار بهتر از پارسال بود
دوست قدیمی بوکسورم رو هم دیدم.در سه جمله اول دیدار با مشت مهربونش کوبید توی فک من که :تو داری توی این مدرسه چی کار می کنی؟کفر منو در می یاری یاسی.یه کمی فکر کن،فقط یه کم!البته محبت این دوست یه جور خاص خودشه،و انصافا بعضی وقت ها ضربه هاش کاری.گرچه امروز به زعم من کمی خطا رفت،اما دیدن او هم پر از لطف بود و چند نکته قابل فکر
الغرض...زنده ام،و حتی دم جنبان
کاش کم خطا باشیم
5 comments:
khaale Asi gholfeie koodak milin bAse mA ham chizi dAlan?
بعله.واستون یه کتاب پارچه ای خیلی خوشگل خریدم!
فکر می کنم اين بازبينی بدجوری لازم بود برات... خوشحالم
پ.ن1: بوکسوری هم عالمی داره ها
پ.ن2: ما که بخیل نیستیم ولی کوفتتون بشه اون نمایشگاه! پ
آره...عالم خوبی داره.البته چیز زیاد جدیدی دستگیرم نشد اما جمع بندی خوبی بود
بوکسوری هم...عالم مخصوص به خودشو داره.اما من بیشتر ترجیح می دم مشت بزنم تا بخورم !
و اما نمایشگاه...واقعا یادت بودم.بخصوص وقتی بارهام زیاد می شد(با چاشنی بدجنسی بخون)
پ.ن3: حمالی هم عالمی داره ها
پ.ن4 : به ويژه اگه بارت کتاب باشه و صاحابش ياسی! پ
Post a Comment