Thursday, April 12, 2007

نگاه

چند روز گذشته بعد از مدرسه می رم پارک.یه نیمکت زیر یه درخت گیر می یارم و می شینم به تماشا.کار شدیدا پیرمردی یه و خیلی مطلوب!کلاغا بخصوص
تغییر سریع گیاها،گل ها،آدم ها و هوا
خول خول شده این هوا...باد،بارون،آفتاب.غیر منتظره
به این نگاه کردن چقدر نیاز داشتم و خودم نمی دونستم

2 comments:

Anonymous said...

میفهمم
من هم اینور دنیا
خول خول شده م
درختا سفید شده ن
پرنده ها از چهار صبح تا دوی بعد از نصفه شب بی وقفه میخونن
اسبا شیهه می کشن
آدما هم شنگولن
...
سرعت ماجرا برام بالاس
سرعت و شدت
هر دو
...
حرف اصلیم یادم رفت... فقط میخواستم بگم
:
دلم خیلی برات تنگ شده

Anonymous said...

گل گفتی نیکی