Sunday, April 23, 2006

سفر

فردا داریم می ریم سفر...روزها و هفته هاست که این خیال در وجودشون قل قل می زنه!برای بسیاری شون این یک "اتفاق" اه،یک اتفاق ناب

یاسی،چی بیاریم؟/بازی بیاریم؟لباس چی؟/کیسه خواب؟فکر می کنی شب سرده؟فکر می کنی روز گرمه؟/من ساکمو بستم.توچطور؟این و یکی دو رو پیش می پرسید
هول شده ام...مثل بار اول...همه بار اول ها.
شاید خاصیت سفر باشه،حتی اگه این قدر خاص نباشه و این قدر پر مسئولیت

توی ذهن ام خاطره های عزیزمون مرور می شه
هزار تا تلفنی که رد و بدل می شد
الو؟کمپوت یا کنسرو؟بادگیر ؟کاپشن؟کدومش؟واکمن (لطفا)یادت نره
شبهای قبل از برنامه عجب هنگامه ای یه!واکس کفش ها،هزار بار تو و بیرون آوردن محتویات کوله ها...تقسیم غذاها...تماشای فوتبال صامت
چقدر خوب که سفر برای ما تازگی شو از دست نمی ده...هزار بار شکر.حتی فکرشم تکونم می ده

5 comments:

Anonymous said...

دخترک نازنین سفرت بخیر
به ستاره ها به باران برسان سلام ما را

یاسمن said...

فرزانه،چقدر جات خالی یه
فرناز،بهمن،آنا،پیام،هنگی،پویان....اه بچه ها،همه تون،همه تون جاتون خیلی خالی یه برای من،

Anonymous said...

اين عکسها و اين پستها بدجوری آدمو هوائی می کنن و نوستالژیک... کلی بهتون خوش بگذره و يادت نره که ماها کلی منتظر شنیدن روايت ياسی (با اون شيوه شدیدا دلچسبش توی بازگوئی و تصوير کردن اتفاقات)از جريانات اين سفریم :) پ

Anonymous said...

ای ایهاالناس! با این کامنتهاتون من را مجبور نکنید بلیط بگیرم برای 14-15 بیام دماوند گردی ها! من را که می شناسید! پیام جان تو چی کاره ای؟! می یای دکتر؟! اکه نیای کی واسه مصدومین حادثه نخسه!!! بپچیه؟بزن بریم!

Anonymous said...

فرزانه جون رحم کن تو رو خدا! خودم که بالفطره هوائی هستم و با اين پستهای یاسی و اين پيشنهادای شديدا وسوسه انگيز تو ممکنه عقل و هوش از کفم بره و دل و دين به باد بدما! خبر مرگم دارم
Literature review
ام رو می نويسم و بايد تا
June
که اولين ارزشيابيم برگزار می شه تمومش کنم و ازش دفاع کنم توی اون جلسه کوفتی! هر چند که از ديروز اونقدر هوائی شدم که یه پاراگراف هم ننوشتم...