Wednesday, September 20, 2006

سال اولی ها

مانتو سرمه ای های پارسالو یادتونه؟کیسه برنج های زرد به دوششون،مث صف مورچه ها می یومدن تو؟
امسال طوسی پوش اومدن.راهنمایی رو بدرود گفتن و راهی شدن.کافی بود به چشماشون نگاه کنی تا فوری بفهمی یه تیکه بزرگ از قلبشونو توی راهنمایی جا گذاشتن و اومدن دبیرستان
دیشب تا دیر وقت شستیم و سابیدیم و کوبیدیم تا امروز پیششون آبرو داری کنیم.هر چند کهنه رو سابیدن هم چندان جلایی نداره،اما خوب...خودمون یه کم ذوق کردیم
خوابم نمی برد.صبح سال شروع می شد
پله ها رو گرفتم و رفتم بالای آمفی تآتر...وقتی حرف شروع شد،فهمیدم که می تونم ساعت ها براشون بگم،بگم...قصه،حکایت،درد دل،گریه،سپاس،سپاس
چطور بگم؟ بچه های من بزرگ شدن

5 comments:

Anonymous said...

salamdost aziz
khyli veblageto dost daram taze pidash kardam vali har roz sar mizanam
mano be doran molemi khodam mibarejaye keh vaghan ehsas javon bodan va por energy bodan mikardam vali alan 3 sale az on faza dor shadam jahay dige ro emtehan kardam vali hich kodam mesle madres nist
mofagh va poya bashi

یاسمن said...

چه خوب!کجا درس می دادی نرگس؟

Anonymous said...

اگه اشتباه نکنم امروز 30 شهريوره! اينکه می گی جلسه توجيهی بوده؟

Anonymous said...

mobarake, kaash man in soakhnrani ro beshnavam, mishe yasi?!

Anonymous said...

chize khaasi nagoftam pooneh jaanam,fekr konam kasi ham film nagereft
are,rooz moaarefe bud payam