Sunday, February 25, 2007

دلم که برات خیلی تنگ می شه،می بندم به گردنم

10 comments:

Anonymous said...

مال همون اول اول اول دوستیمونه
بعد از سفر خلخال-اسالم
نه سال پیش ... یادته
برای همه یه طرح کوچولو(با اون طراحی افتضاحم) روی هر برش چوب کشیدم
اما برای تو
میخواستم فرق داشته باشه
...


نمیدونم چرا یدفعه یاد پشت بوم خونه ساناز اینا افتادم
...
نشسته بودیم و با هم گل فرو میکردیم توی اسفنجا
آسوده و رها
و خورشید بالای سرمون میچرخید
.

Anonymous said...

و فین فین من...خواب قبل از عقد

:)

Anonymous said...

من هم از اون دوره یه اینه دارم
یه اینه 20*10
مال اون موقع است که چوب کمیاب بود
چوب ها را از این سر به اون سر حمل می کردی ...نیکی یادته اون شاخه که توی کل دانشگاه دنبال خودت کشون کشون می اوردی؟
کنار اینه ات یه فرشته اویزون کردم که حامی هر دومونه!صبح به صبح به تو و خودم و فرشته سلام می دم

Anonymous said...

نیکی تو خدایی،تو ناخدایی

آق بهمن said...

یاسی
کامنتدونی وبلاگت قد خود (نه کمتر و نه بیشتر) جذابه.
عالیه

Anonymous said...

منم به این کامنت دونی خیلی علاقمندم.یه جورایی انگار کامنت دونی همه است،با سهم برابر

Anonymous said...

اقا من یه عالمه کار دارم ولی اومدم بگم که خارج از امر فضولی(!) بگم این "نه سالی" که نیکی می گه خیلی اشتباهه. نیکی جون رفتی خارج حساب کتاب یادت رفته؟

Anonymous said...

:)

عید 79 رفتیم خلخال اسالم

Anonymous said...

بابا ببخشینا
من دیر رسیدم
همه ، همه حرفاشونو زدن و رفتن
فقط بنده موندم
اولا : خانوم قاس
جنابعالی خواهشا اشتباه نفرمایین، حساب بنده کاملا درسته
فقط یک سال زیاد داره
!
هشت سال

دوما: سر کار خانوم ایلیش
سفر خلخال اسالم رو ما در اردیبهشت یا خرداد سال هزار و سیصد و هفتاد و هشت رفتیم. البته خب منظورم اونیه که من هم توش بودم
!

...... said...
This comment has been removed by the author.